این روزها، کمتر کسی پیدا میشود که تلگرامی نشده باشد. مطابق مطلبی که دیروز خواندم، به زودی ۷۵ درصد وبگردی دنیا، موبایلی خواهد شد و دیگر واقعا ما باید در مقابل جبر زمانه، سر تسلیم فرود آوریم . قبول کنیم که دیگر کمتر کسی پیدا میشود که با کامپیوتر دسکتاپ سایتها و وبلاگها را باز کند، مطالب طولانی را بخواند، کامنت بگذارد و یا با فیدخوانها خود را بهروز نگاه دارد.
همه دوست دارند در زمانی کوتاه، حجم زیادی از عناوین خبری و مطالب سرگرمکننده را با اپهای موبایلشان بخوانند و اصولا شبکههای اجتماعی جدید از تویبتر تا تلگرام و اینستاگرام برای همین منظور طراحی شدهاند. آنها با این فلسفه آمدهاند که اعتیادآور باشند، طوری که کاربر آنها دقایق زیادی میخکوب شود، با دیگر کاربران تعامل کند، عکس تماشا کند و مطالب خیلی کوتاه بخواند و لایکاش را بگذارد.
چنین روندی برای وبمسترها و وبلاگنویسهای نسل اول و دومی، پذیرفتنی نیست. آنها که زمانی خواب یک دنیای آرمانی میدیدند که در آن همه وبلاگ دارند و نظر و زایه دید اختصاصی خود را بازتاب میدهند، حالا متوجه شدهاند که نهتنها به این مهم نرسیدهاند، بلکه ایتترنت از ساختار اولیه خود که ربط دادن و پیوند دادن تعداد زیادی صفحه و سایت و وبلاگ بود، دور شده و به صورت دنیای متشکل از چند قاره درآمده است: قاره توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام. مکلوهان تصور میکرد که ما به زودی اهالی یک دهکده جهانی بشویم، اما دنیای کوچکی که حالا فناوری برای ما درست کرده است، صفای آن دهکده تخیلی که در سودایش بودیم را ندارد.
کانالهای محبوب ایرانی را در نظر بگیرید. اگر تصور کنیم که تعداد اعضای آنها واقعی باشد و فیک نباشد، ما با ابرکانالهایی روبرو هستیم که با کمترین مقدار دانشافزایی و آگاهیبخشی، بیشترین طرفدار را دارند و البته به سودهای کلان مالی هم میرسند.
اگر شما یک وبگرد حرفهای باشید، حتما میدانید که خارج از محیط تلگرام یا اینستاگرام، همه آن اطلاعات، فایلهای چندرسانهای و مطالب مفرح، به صورت کاملتر و بهروزتر یافت میشوند. اگر فیدخوان خود را پر از فیدهای خوب کرده باشید، دیگر مرور کانالهای خبری تلگرامی برایتان کاملا بیهوده به نظر میرسد.
شوربختانه تلگرام مملو از ابتذال و مطالب خالی از واقعیت شده که برخی از آنها واقعا عامدانه و با علم به نادرستی، از سوی گردانندگان کانالها درج میشود، چرا که هدف افزایش عضو است.
مقصر کیست و آیا میتوان عادات کاربران را تغییر داد؟
در اینجا این مسئله را از زوایای مختلف بررسی میکنیم:
۱- اگر با علم به مفید نبودن تلگرام و اینستاگرام، دسترسی به آنها محدود میشد، شاید به روزهای خوب گذشته برمیگشتیم:
این پیشنهاد و راهحل بسیار خام است. در دنیای امروز نباید به صورت خشن و با تحدید آزادی گردش آزاد اطلاعات، سعی در پالایش و ارتقای کاربری مردم، کرد و اصولا ما که هستیم که برای دیگران تصمیم بگیریم که چه بخوانند و چه نخوانند؟!
مهم این است که مردم بتوانند به صورت آگاهانه و خودخواسته، خود را به صورت پیوسته ارتقا بدهند.
این راهحل، البته گاهی اوقات به ذهن ما وبلاگنویسها یا کسانی که آخر شب، متوجه میشوند که همه ساعات مفیدشان توسط شبکههای اجتماعی به یغما رفته، میرسد.
اما من تصور میکنم یکی از علل سرگشتگی و محبوب شدن مطالب تابلویید و مهجور ماندن مطالب خوب در شبکههای اجتماعی این باشد که ما هیچ زمانی نتوانستهایم، دوره گذار مأنوس شدن با شبکههای اجتماعی را به تمامی سپری کنیم و سیر دگردیسی خود را به اتمام برسانیم.
ارکات خیلی زود از دسترسی خارج شد، توییتر متهم به سیاسی بودن پیدا کرد، یوتیوب اتهام ترویج فساد پیدا کرد و …
روزهای نخستین که به اینترنت متصل شدید را در نظر آورید، در آن زمان ما بیهدف از سایتی به سایت دیگر میرفتیم، گاه متن ترانهها را جستجو میکردیم، گاه عکس خوانندههای محبوب خود را در دیسکتها ذخیره میکردیم و گاهی هم بیهدف هر کلیدواژهای را که به نظرمان میرسید، جستجو میکردیم.
شاید دو سه سالی برای همه طول کشید، تا از این آشفتگی بهدرآیند و خودشان متوجه شوند که از اینترنت چه میخواند: ابزاری برای نشر افکار- سرگرمی صرف- کسب اطلاعات در رشته تحصیلی و …
حالا شما یک کاربر نوپا را در نظر بگیرید که تنها ابزار وبگردیاش یک موبایل است، او طبعا مدتها طول میکشد که تکلیفاش با خودش روشن بشود و متوجه شود که باید وبگردی خود را سامان بدهد.
۲- صاحبان وبلاگها و سایتهای مفید، هیچ همکاریای در شبکههای اجتماعی با هم ندارند
مدیران کانالهای محبوب تلگرامی، اندیشه و عملکردی متناسب و سازگار با این رسانه نو دارند، آنها با ادبیات مناسب برای کار در کانالها آشنا هستند و میدانند که چطور میتوانند با هم تبادل عضو کنند. اما چنین آمادگی ذهنی در وبمسترها و وبلاگنویسهای قدیمی وجود ندارد. هر یک از آنها حداکثر کانالی با چندصد تا چندهرار عضو دارند. این اعضا گرچه دستچینشده و ارزشمند هستند، اما بُرد رسانهای چشمگیری ایجاد نمیکنند و نمیتوانند انگیزهای برای ادامه کار بدهند.
۳- ناامیدی وبلاگنویسها و تسلیم شدن آنها
یک ماه قبل، تصمیم گرفتم خارج از محیط فیدخوانم بروم و در مرورگر به صورت مستقیم، تعداد زیادی از سایتها و وبلاگها را باز کنم. متوجه یک تغییر رویه شدم، حالا تعداد زیادی از سایتها، لینک خروجی فید یا دسترسی به خبرنامه خود را برداشتهاند و لینک تلگرام و اینستاگرام را جانشین کردهاند. چنین تغییر رویهای شاید منطقی به نظر برسد، اما از دید من پشت کردن به راههای سنتی شیوه خوبی نیست.
جالب است که تعداد اعضای تلگرامی و اینستاگرامی این سایتها و وبلاگها هم هیچ تناسبی با سابقه و درجه ارزشمندی انها نداشت.
با این کار در واقع ما دستها را بالا میبریم و قبول میکنیم که شکست خوردهایم، مهمتر از آن منجر به تغییر رفتار کاربران هم میشویم: وقتی از ۱۰ سایت/ وبلگ هفت تای انها خروجی فید نداشته باشد، یک کاربر تازه هرچند مشتاق، انگیزهای برای استفاده از فیدخوانها نخواهد داشت.
راهحلهای سنتی را احیا کنیم! خروجی فید و لینکدونیها هنوز هم پاسخ میدهند.
۴- کاربران به عنوان آخرین مقصر ماجرا
کاربران حق انتخاب دارند، به طوری که ذکر شد بعد از یک دوره گذار، هر کاربری میتواند متوجه مفید بودن یا نبودن مطالب شود. کاربران میتوانند با اشتراک آگاهانه مطالب خوب، نقش زیادی در ارتقای سطح شبکههای اجتماعی داشته باشند.
منبع: سایت یک پزشک – علیرضا مجیدی
برای دریافت مقاله در فرمت PDF روی لینک زیر کلیک کنید.
تحلیل سطح کیفی مطالب شبکه های اجتماعی
البته من فک میکنم تو ایران انقد همه درگیر شبکه های اجتماعی و تلگرام هستند!
کاش انقدر که مردم درگیر شبکه های مجازی هستن یه کم سرانه مطالعه رو تو کشور میبردیم بالا تو فرانسه دقیقا برعکس مردم در همه حال در حال مطالعه هستن و انقد شبکه های مجازی براشون بولد نیست